پس دريده بريده پيشي چند

شاعر : انوري

که نديمان حضرت شاهندپس دريده بريده پيشي چند
که کسي چند پاره در راهنداز چپ و راست خلق مي‌رانند
ز نور راي تو دانم ستاره راي شوندخدايگانا آني که دوستدارانت
چو ساکنان مجره سپهرساي شوندقبول درگه تو چون بيافتند به قدر
به يمن طائر بختت طرب‌فزاي شوندبه بنده خانه‌ي تو بر اميد آنکه مگر
بدانکه تا ز مي لعل سرگراي شوندنشسته چار حريفند شاهد و شيرين
که شاهدان همه ناگاده باز جاي شوندشرابشان نرسيدست زان همي ترسم
به کام بنده همين هر سه چار پاي شوندبه يک دو ساغر پر شان که دردهد ساقي
حريف و بنده‌ي تو تا شراب گاي شونداگر عزيز کني شان به شيشه‌اي دو شراب